تمدن و تجدد
« سالهایی که عمویم با پدرم در مدرسهی فاضل خان درس میخواندند، از مزینان، دو رختخواب برایشان فرستاده بودند. سال بعد، تابستان که به دِه بازمیگردند و برای اولین بار رختخوابها را باز میکنند، میبینند رطوبت هر دو را پوسانده و موریانه هردو را جویده است. سالهای پیش ادیب بزرگ با یک لا پالتو کهنهی شبه سربازی در حُجرهی مرطوب و تاریک مدرسهی نواب درس میداد و امروز دانشگاههای مدرن مجهز به شوفاژ سانترال و استادان مدیست مجهز به یقههای سپید آرو و کت و شلوارهای فاستونی نفیس بافتِ لانکشایر و یا دامنهای فانتزی و جورابهای استارلایت و لوازم مارگارت استور و آرایشهای استیل ایتالیایی و فرانسوی و آمریکایی و غیره ... آن وقتها استادانمان گل گاوزبان و سنبله طیب دم میکردند و میخوردند و امروز اساتید، اگر آپرتیفشان سهستارهی اروپایی نباشد ذائقهشان قبول نمیکند.
و آن روز تمام زندگی ادیب، به پول امروز به ده تومان نمیرسید و امروز میز کار آقای رئیس یکی از دانشکدههای عِلمی چند هزار تومان ارزش واقعی دارد و آن روز استاد پس از چهل سال تدریس فلسفه و اصول و ادبیات و فقه و عرفان، هیچ ترقی و تکاملی در او پدیدار نمیگشت و امروز درست مثل آلو بُخارا که نم میکنند یا سرکه میاندازند، استادیار، خود به خود، پس از چهار سال تبدیل به نوع اصلح: دانشیار، و دانشیار پس از پنج بهار، تبدیل به نوع اعلا: استاد، میشود و این تبدیل انواع، نه کار تنازع بقا و انتخاب اصلح بلکه حیلهی روزگار است و دیروز تبدیل و تغییر و انقلاب و جهش و کمال و ارتقاء در درون اساتید، در دلها و دماغها رُخ میداد و امروز در لای پوشه و کارگزینی و داخل صندوق حسابداری، آن هم نه به نیروی نبوغ یا الهام و یا ضربهی ناگهانی زندگی و یا تازیانهی سخنی و شرارهی عشقی و یا دیدار شمس تبریزیای؛ بلکه به وسیلهی حرکت وضعی و انتقالی زمین و گردش افلاک! و این است فرق میان تمدن و تجدد که نمیدانم چرا نمیدانند؟! »
دکتر علی شریعتی
(از پاورقیهای کویر)