دهن کجی
هر سال نزدیکای ماه رمضون که میشه این خبر رو از زبان مسؤولین (مخصوصا مسؤولین نیروی انتظامی) میشنویم که "آمار جرم و جنایت در ماه مبارک رمضان به شدت کاهش مییابد".
این خبر البته میتونه خبر خوبی باشه. اما جالب این جاست که همین مسؤولین از این آمار نتیجه میگیرند که که مردم ما چهقدر مؤمن و خوب و باصفا هستند و به دین و مذهب خودشون احترام میذارن.
شاید بپرسین "خب مگه اینطور نیست؟" عرض میکنم.
این آماری که اعلام میشه مربوط به جرایم اجتماعی و عمومی (مثل دزدی، کلاهبرداری و ...) هست. اما میشه مشابه این آمار رو به جنبههای فردی زندگی افراد جامعه هم تعمیم داد. تا اینجا خب حرفی نیست. اما هیچ وقت از خودتون پرسیدین (و مسؤولین از خودشون پرسیدن) که چرا بعد از ماه رمضان و به فاصلهی فقط یکی دو روز، این آمار برمیگرده سر جای اولش؟ چرا تأثیر (مثلا) معنویت ماه رمضان حتی یک ماه هم دووم نمییاره؟
من فکر میکنم این پائین رفتن و بالا اومدن آمار جرم و جنایت موقع شروع و پایان ماه رمضان، نه تنها نشاندهندهی احترام ما و مردم ما به اعتقادات و مذهبشون نیست که یک جور "کلاه سر خود گذاشتن" هست. این "سر خود کلاه گذاشتن" یه جورایی صفتِ خاص ما ایرانیهاست. خیلی جاها هم بروز پیدا میکنه (منظورم در امور دینی و مذهبی هست) مثلا از 12 ماه سال، امام حسین(ع) رو محدود کردیم به 10 روز محرم و یا امام زمان رو به چند روز جشن نیمهی شعبان و از این قبیل.
این یعنی این که هر گوشه از اعتقادات ما محدود میشه به یه زمان خاص. گناه نکردنمون هم افتاده گردنِ ماه رمضان. این 30 روز که تموم میشه دوباره همون آش و همون کاسه!! انگار که این یه ماه زندانی بودیم و وقتی تموم شد یه نفس راحت میکشیم که آخیش، بالاخره تموم شد؛ خلاص شدیم!!
نمیدونم، شاید من خیلی بدبین هستم. اما اگه شما به این نمیگین "کلاه سر خود گذاشتن" یه چیز دیگه هم میتونین بگین: "دهنکجی به خدا".
---------------------------------------------------
پ.ن:
1) علت نوشتن این مطلب این بود که دیروز که توی تاکسی بودم آقا پسری داشتن برای خودشون و دوستدخترشون از طریق یکی از دوستان باتجربهشون! دنبال مکان میگشتن؛ اون هم در حالی که سه نفر دیگه توی تاکسی بودن! البته ظاهرا خودشون مغازه داشتن اما فرمودن چون ماه رمضونه میترسم اونجا ببرم!!!
2) به مطلب بالا اضافه کنین گناهها و جرمهایی که اتفاقا مخصوص ماه رمضون هست. مثل گرانفروشی و اسراف و سوءاستفاده از بیتالمال و ... و ... و ...
3) من زیاد از این سریالهای بعدِ افطار خوشم نمیاومد. ولی توصیه میکنم این سریال "صاحبدلان" رو از دست ندید. مخصوصا قسمت امروزش (جمعه) که فوقالعاده بود. سریال ما نسلسومیهای پادرهواست!
4) نیازمندیها: به دو نفر (ترجیحا لیسانس!!!) جهت جمعآوری هندوانههایی که در پُست قبلی زیر بغل من گذاشته شد نیازمندیم!!!
ولی خدائیش من شکستهنفسی نکردم. این (مثلا) افتخارات یه جور دلخوشکُنک بیخاصیت هست. باور کنید!
5) دیدین بعضی از این وبلاگنویسا برای اینکه کلاس بذارن یه مدت گم و گور میشن (ببخشید! یعنی غیبشون میزنه!) حالا منم میخوام کلاس بذارم. فعلا تا آخر ماه رمضون. شاید هم تمدید شد! (کی بود گفت: آخ جون؟!!!
)
6) خاطرت را میستایم، شأن نزولیست بر آیه آیهی گریههایم ...*
?) التماس دعا. یا علی
* http://zartosht1350.persianblog.com