مناجات

گناهم را پوشاندی، گمان بردم که فراموش کرده‌ای! به جای آن که من شرمساربشوم، تو حیا کردی! گفتی برگرد، سرسختی کردم و برنگشتم! داشتم می‌رفتم، افسار گسیخته ‌و ‌رها! می‌رفتم به‌سمت جهنم، پرشتاب و تیز! جوری که شیطان هم انگشت شگفتی به دهان برده بود! اما .... تا ندای "ربنـا" آمد، لرزیدم، سفره‌ات را پهن دیدم. مولا! هرچه هستم، از آنِ توام و تو آنِ خود را از سفره دور نمی‌کنی، می‌کنی؟

التماس دعا